شنبه ۲۷ خرداد ۰۲
اینجا رو هیچوقت یادم نمیره...
تا وقتی که زنده باشم!
و حالا...
هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت!
تمام چیزی که میتوانم بگویم این است که
تو مرا تبدیل به کسی کردی که تصورش را هم نمیکردم. تو مرا شاد میکردی زمانی که خودت حالت بد بود.
من ترجیح میدهم با تو باشم حتی زمانی که ناامید هستی...
تکه هایی از کتاب من پیش از تو از "جوجو مویز"
فیلم: من پیش از تو برگرفته از خود کتاب
پ.ن
اولین نوبرونه حاصل باغ پدرهمسر رسید!
من عاشق الو ام و اینو همه میدونن، همه!😛
بخاطر همین هرسال همین موقع یه طبقه از یخچالو خالی میکنم که سهمم از الوهای پدرشوهر و داماد گرامشون از راه برسن!
اینا که نوبرونه ست، از صادراتی هاشون نگم براتون...!
عالیه، جاتون خالی
هر چیزی را که خوب است باید فورا قاپید. اگر چشم تان نتواند به قدر کافی ارزش چیزی را ببیند، پس لایق آن نیستید.
دیزی به آن فرشته ها خیره شد، اکنون که دیگر شانسی نبود آن ها مال او باشند مشتاقانه می خواست شان.
” گاهی سرنوشت برای ما چیزایی در چنته داره که تصورشم نمی کنیم ، فقط کافیه ایمان داشته باشیم که اتفاقای خوبی برامون می افته “
پ.ن
تکه هایی از کتاب ''رها در باد''
اثر جوجومویز
به همراه دمنوش شبانه، چای ترش و گل سرخ 🥰
همه میدونن، من آدم عادی نیستم 😅
بخاطر همین وقتی محبوبه رفت مشهد(بعد از 20سال!!!) گفتم:
یوقت توروخدا برای من زرشک و هل و نبات و زعفرون نیاری!!!
خودت که میدونی من خودم منبع این چیزام، انقدرم دوست و رفیق و شاگرد و فامیل برام ازین چیزا آوردن موندم چیکارکنم!
برای من هیچی سوغات نیار خواهر...😚
البته که میدونستم گوش نمیده و بدون سوغات ویژه برای من، برنمیگرده !
تااینکه به سلامتی برگشت و دیدم یه بسته ميوه خشک عالی، کتاب منصور ضابطیان عزیز رو برام هدیه اورده...
و کیه که ندونه، برای من بهترین هدیه، کتابه! اونم این کتاب...
''استامبولی''🥰😍
البته که از طعم و رنگو تنوع میوه خشک هام نگم ...!😉
واقعا متفاوت ترین سوغاتی هایی بود که تاحالا برام آوردن
تکه هایی از کتاب:
اگر نگویم استانبول عجیب ترین شهری است که در زندگی دیده ام، دست کم می توانم ادعا کنم یکی از عجیب ترین شهرهایی است که به آن سفر کرده ام. شهری بینابین سنتی چندهزارساله و مدرنیسمی اغراق شده که گاهی در اروپای غربی هم نمی توان نمونه اش را دید. استانبول برآمده از چند هزار سال تاریخ است، تاریخی که در مقطعی طولانی یک شکوه جهانی را نمایندگی می کرد و امروزه می توان نشانه هایش را در کوچه پس کوچه های شهر دید.
«احساس میکنم یه جای زندگیم راه رو غلط رفتم،
ولی اینقدر جلو رفتهم که دیگه انرژی برای برگشت ندارم.
خواهشمیکنم این یادت بمونه مارتین:
اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتی، هیچ وقت برای برگشت دیر نیست. حتی اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه، باید برگردی.
نگو راه برگشت طولانی و تاریکه...
نترس از اینکه هیچی به دست نیاری.»
برای حال این روزهای ''سید زهرا''
از کتاب ''جز از کل''
من امسال رو برای خودم، سال فرهنگ میدونم!
چون کلی کتاب نخونده دارم که باید تموم بشن...
کلی فیلم ندیده ، که باید دیده بشن ....
وهزار کار نکرده!
میخوام به خودم قول بدم که حداقل تاخر امسال این کتابای قشنگم رو تموم کنم
به حول قوه الهی 😉😅
... اَما، تشکری بی پایان، به خودم مدیونم!
به کسی که بودم،
کسی که زندگی کرد، با اینکه نمی خواست...!
(از کتاب، '' عیبی ندارد، اگر حالت خوش نیست'')
#کتاب_خوب
پ. ن
ساعت 2صبحه، داره بارون میاد شدید...
صدای شعله های بخاری رو میشنوم،
توی سکوت خونه م، کتاب میخونم درحالی که در خودم فرو ریختم
حالم خوش نیست، اما هیچکسی خبر نداره!
مثل همیشه، هیچکس نباید بفهمه...
یکی از قسمت های برنامه کتاب باز، مهمانشون آقای موزون (تهیهکننده برنامه زندگی پس از زندگی) هستن، توصیه میکنم حتما ببینید!
انگار که سر یه کلاس نشستی و بجای مطالب قلمبه سلمبه، درس رو در قالب داستان یاد میگیری...
قطعا باید انتظار داشت که از چنین آدمی، برنامه ای جهانی مثل '' زندگی پس از زندگی '' بر میاد!
پ. ن
جناب موزون، در برنامه بی نظیر '' ایرانگرد'' هم مسئول پژوهش و دست اندر کار هستند، و اینجاست که من دیگه هیچ حرفی ندارم!
#فوریت_هام
خیلی وقت بود که این دوتا کتاب در صف خرید سالیانه کتاب هام بودن!
تااینکه با یک تخفیف شگفت انگیز، بلاخره خریدمشون و کیه که ندونه من الان روی ابرام... 😉
پ. ن
من عاشق نورایی ام که توی خونه بابا ایناست،
دوست دارم ساعت ها بخوابم روی اون تیکه از نوری که افتاده روی میز یا قالی...
#لوکیشن_خانه_پدری