توئیت های من 🐥

اولین برف خونمون😍

خدایا شکرت... 

کوهای عزیزم کجائید؟ 🥲

قشنگ مامانی
امشب دوباره دیدمت...
قربونت برم که بزرگ شدی و قلبت تاب تاب میکنه خوشگلم 🥰
ما امشب به صورت علنی همرو از وجودت مطلع کردیم و همه بیش از پیش خوشحال شدن از حضورت...
همه ی دنیام شدی
دوستت دارم قلب مامان 🥰

از پشت بغلم کرده و محکم فشارم میده، سرم زیر چونه شه و مدام موهامو بو میکنه و میگه:
موهات بوی بهشت میده خانومم...

امشب فهمیدم که کل روستا فهمیدن که باردارم...
صدقه سر دهن لقی لیلا و. خانواده!
ناراحت شدم اما فدای سرم نی نی خوشگلم 😒

فاطمه شاهین دوست دوران کودکی تا همین حالای ما،
هم مرد...
و این پایان خوشی برای روزهای خوش اون نبود!
اگر اعتقادی برایش باقی بود، پس خدایش بیامرزد...

عبرت جدید!
بچه دار نشید،
اگرم شدید مهدکودک نفرستیدش
وگرنه شپش میگیره و یه خاندانو بیچاره میکنه!!!

ثنا خانوم که دیشب توی بغل من وول میخورد، امروز فهمیدم شپش گرفته....
الان فقط نگران موهامم... موهااااام!

داشتم وبلاگمو مرور میکردم دیدم توی این چندروز چقدر غلط املایی داشتم 😶
اخه چرا؟

این ماه که اینهمه ماه مهمی بود، به بدترین شکل ممکن درحال گذره...
دی ماه سال 402برام بدترین روزهارو باقی گذاشت!
مچکرم که گند زدی به سال قشنگم 🤚🏼

فقط منم که عطسه میکنم میگم : الحمدلله...؟
یا بقیه ام در این جرگه اید؟

اینکه میگن یا علی گفتیم و عشق آغاز شد حکایت روزای من و همسره!
ما یاعلی رو که سالها پیش با عشق اغاز کردیم اما این‌روزا فقط میگیم یاعلی گفتیم و دردسرهای زندگی اغاز شد... 🙄
خدایا
قول صبر ازت خواسته بودم ؟ اوکی
الان تغییر میدم، قول بده جلوی خودمو بگیرم و بخاطر همسرم، با چاقو شکم یه مشت آدم زبون نفهمو سفره نکنم 🤨