توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3626

یکم قشنگی ببینیم 😍

من به همون میزان عاشق روزای اینجام... 


3625

صبح بخیر 👋🏻
در انتظار مهمون هام هستم، (لیلا و مادرش...)
و البته در همین حین پادکست های منصور ضابطیان گوش میدم.
آخ از آرامش خونه م..... 😍

3624

شب چه ربطی به خواب داره؟
.
.
.
شب بعدی... اندر احوالات بی خوابی های الکی من!
بعد از دیدن یوزارسیف (!!!!) اومدم بخوابم، آقای خونه ام حسابی استقبال کرد و مارو در همون حوالی خواب و بیدارش چلوند...
دیدم داره هزیون میگه، ولی من توی حال و هوای خودم بودم!
+ حالم خوب نیست، چرا انقدر منو اذیت میکنی(در حالی که طفلک هیچ آزاری به من نرسونده)
---'' وی در جواب هزیون گفت''
دستامو بردم بالا سرمو کمرمو کشش دادم...
+ ولی من این خونه رو دوست ندارم...
وی کمی هوشیار شد: چرا چیشده یهو؟
+ جام تنگه، وسایلام توی همدیگه ست، و من تمام انرژی م صرف جابجا شدن میشه هروز...
_ وی هزیون گفت: خب کی بریم اون خونمون؟
(کدوم خونه عزیزتر از جانم!!!!!! ؟؟؟؟ 😅)
+ هروقت که تو خروپف های شبانه ت تموم بشه...
_ وی فهمید که سرکار رفته و مجددا چلوندن رو ادامه داد!!!

پ. ن
هعی... به شدت منتظر از راه رسیدن دی هستم! دی عزیزم کی از راه میرسی تا زندگیم رو ازین رو به اون رو کنی؟

3623

دل نازک شدم...
برای چندمین بار دارم دوباره سریال دل رو میبینم و مثل ابر بهار اشک میریزم!
چرا اخه؟؟

پ. ن
ساعت از 12م گذشت و روز جدید رسید، چقد از شبهای اینجا بدم میاد... از شبهای این خونه که انگار همه چیزو روی سرم آوار میکنه!
این روزا اصلا حال و هوام خوب نیست بااین که همه چیز روی روال ترین حالت ممکنه...

3621

این روزا اینجوریه که؛
مهمونی ها و دورهمی ها اجازه بده دو دقه به زندگیمون می رسیم...

3620

ساعت 12 شبه
من بدخواب شدم، و توی ذهنم دارم تمام اطرافیانم رو به دلایل مختلف سلاخی میکنم...
این بده!

3619

امروز حالم بهتر بود...
و روال زندگیم برگشت سر جای خودش!
الهی شکر


3618

هنوز بیهوشی اتاق عمل بعد دوهفته از سرم بیرون نرفته!
و گیج و منگ روزهام میگذرن...

3613

و این روزای سخت... 🫠
آب شدم من توی زندگیم!

3611

امروز اشک شوق ریختم و فهمیدم اشک شوق از اشک غم سنگین ترو بیشتره 🥹
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ . . . ۳۲ ۳۳ ۳۴