جمعه ۱۱ آذر ۰۱
امروز رفتم استخر...
با این که استخر سرکوچمونه،
اما بعد از چندین سال امروز دلمو به دریا زدم و خیلی اتفاقی رفتم!
خوب بود اگر اقای خونه با نگرانی بیجاش، حالمو خراب نمیکرد...
گاهی فکرمیکنم چرا همیشه نگرانه، چرا انقدر میترسه ازینکه من پامو از خونه بیرون بذارم؟
چرا این ترس از دست دادن تموم نمیشه؟...
هوووف، چقدر امروز میتونست روز خوبی باشه برام.