توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3251

بلاخره بعد از 48ساعت کار تقریبا مداوم، رخت خواب های حاج خانوم آماده شد!

یعنی چنان درد زانو و کمری گرفتم که مادربگرید!!!
خدایا
من تا صبح زنده میمونم از شدت درد؟

پ. ن

بابا اخر کار گفت:

باباجون انشاءالله دست به چرخِی‌گِت (همان چرخ خیاطی، با لهجه اصیل بخوانید😜) بزنی طلا بباره برات، دستت درد نکنه اوستا...

پ. ن دوم 

بابای من توی شهر به گوله نمک، معروفه! 😎

یکوقت تعريف از خود نباشه... 😜