يكشنبه ۱۸ دی ۰۱
آقای خونه 2ساعت نشسته باهام حرف میزنه و اصل حرفش اینه :
مگه بابای من، سرهنگ نیست؟
چرا وقتی پیشش میشینی استرس نداری؟
اونایی که ازت امتحان میگیرن دوستای بابای منن دیگه، حالا خوبه دیدی تک تکشون رو...
دیدی استرس نداره؟
و من :
از این به بعد دیگه از باباتم میترسم 😐