پنجشنبه ۱۰ فروردين ۰۲
ساعت، 3و نیم صبح
مثل همیشه :
دنیا از جایی که ولو شده ام ...
بعد از گذروندن مهمانی شبانه مون، طبق معمول تا نیمه های شب مشغول جمع و جور کردن بودم!
و در نهایت ولو شدم روبروی تلویزیون، و دارم مافیا میبینم و منتظر اذان صبحم...
هر یک ساعتم با یه لیوان اب و یکم خوراکی میرم بالای سر آقای خونه تا فردا له له زدنش رو نبینم !
هوووف...
این روزها، بیکار ترین آدم روی زمینم، باین که توی این چندشب مدام مهمون داریم!