دوشنبه ۱۲ تیر ۰۲
نصف بیشتره وسایلا اومد توی خونه جدید...
امشب وقتی خونه رو فرش کردیم، نشسته بودیم و از خستگی هامون توی این مدت میگفتیم!
گریه م گرفت...
سرمو گذاشتم توی بغلش گفتم:
دلم برای هرجفتمون میسوزه، برای زندگی ای که داریم دوتایی براش جون میکنیم... این روزا هیچوقت یادمون نمیره!
آقای خونه ام بغض کرده بود اما به قول خودش، طاقت اشکامو نداشت و با شوخی کردن هاش خنده رو بین اشکام آورد...
بعد از چیدن مبلا هرکدوم روی یکیشون لم دادیم و آقای خونه ام طبق معمول زودتر از من خوابش برد😅
طفلک این روزا اندازه 3تا کارگر کار میکنه...
امشب وقتی خونه رو فرش کردیم، نشسته بودیم و از خستگی هامون توی این مدت میگفتیم!
گریه م گرفت...
سرمو گذاشتم توی بغلش گفتم:
دلم برای هرجفتمون میسوزه، برای زندگی ای که داریم دوتایی براش جون میکنیم... این روزا هیچوقت یادمون نمیره!
آقای خونه ام بغض کرده بود اما به قول خودش، طاقت اشکامو نداشت و با شوخی کردن هاش خنده رو بین اشکام آورد...
بعد از چیدن مبلا هرکدوم روی یکیشون لم دادیم و آقای خونه ام طبق معمول زودتر از من خوابش برد😅
طفلک این روزا اندازه 3تا کارگر کار میکنه...