توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3550

صبح که بیدار شدم خسته بودم، جون نداشتم بلند شم، قرار بود با آقای خونه بریم بیرون، بخاطر همین گفتم بره و دوباره برگرده دنبالم، بعدم دیگه نفهمیدم اصلا کی رفت!

بیدار شدمو رفتم دوش گرفتم و حالا نشستم با خیال راحت دارم چایی و صبونه میخورم.
امروز روز شلوغیه!
ازون روزای شلوغ که دوستشون ندارم