توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3624

شب چه ربطی به خواب داره؟
.
.
.
شب بعدی... اندر احوالات بی خوابی های الکی من!
بعد از دیدن یوزارسیف (!!!!) اومدم بخوابم، آقای خونه ام حسابی استقبال کرد و مارو در همون حوالی خواب و بیدارش چلوند...
دیدم داره هزیون میگه، ولی من توی حال و هوای خودم بودم!
+ حالم خوب نیست، چرا انقدر منو اذیت میکنی(در حالی که طفلک هیچ آزاری به من نرسونده)
---'' وی در جواب هزیون گفت''
دستامو بردم بالا سرمو کمرمو کشش دادم...
+ ولی من این خونه رو دوست ندارم...
وی کمی هوشیار شد: چرا چیشده یهو؟
+ جام تنگه، وسایلام توی همدیگه ست، و من تمام انرژی م صرف جابجا شدن میشه هروز...
_ وی هزیون گفت: خب کی بریم اون خونمون؟
(کدوم خونه عزیزتر از جانم!!!!!! ؟؟؟؟ 😅)
+ هروقت که تو خروپف های شبانه ت تموم بشه...
_ وی فهمید که سرکار رفته و مجددا چلوندن رو ادامه داد!!!

پ. ن
هعی... به شدت منتظر از راه رسیدن دی هستم! دی عزیزم کی از راه میرسی تا زندگیم رو ازین رو به اون رو کنی؟