توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


تطوز

نازدونه ی من...
چیکار کنیم بااینهمه لوس بودنت؟ صدای همرو در آوردی قشنگ مامان...
قرار بود روز زایمان من، با عمل سزارین، در بیمارستان خصوصی ولیعصر قم در تاریخ 6/6 باشه.
اما با یک حرکت چرخشی، من رو در معرض عمل طبیعی قرار دادی و تمام معادلاتمون رو بهم ریختی...
خانم دکتر مونم می‌خندید و لابد پیش خودش کلی حرص خورد که اونهمه پول زیرمیزی که قرار بود بهش بدیم در عرض یک هفته فرت شد!
قربونت برم مامانم که اینهمه به فکر همه چیز هستی و بااین کار بهم ثابت کردی که صدامو میشنوی و نمیخوای زیر بار منت کسی یا ذره ای سختی باشیم برای بدنیا اومدنت...
به هرحال!
از اولم دلم میخواست زایمانم طبیعی باشه و شکر خدا این اتفاق به طور عجیبی افتاد...
و حالا منتظرم که هرلحظه به یه تلنگر کوچیک بیای و تمام این روزای سختو برام تموم کنی امید من!

پسر خوشگلم
بابایی هروز چندبااار ازم میپرسه که پس کی میاد این گل پسرمون؟
قول بده مامانی که بیشتر ازین مارو منتظر نذاری و خیلی زودتر از چیزی که فکرشو کنیم بیای...
مامانی تپل شده و دیگه نمیتونه تورو با یه شکم قلقلی بکشه اینور و اونور...