توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3296

یلدا ی امسالم با شلوغ ترین حالت ممکن گذشت!

و فقط بدوبدو ازش نصیبم شد چون امروز خیلی شلوغ پلوغ بود برای ما،

حتی نتونستم مثل هرسال یه سفره مفصلی بچینم اما خب، 

خداروشکر به خوشی گذشت ... 

پ. ن

کوفته تبریزی و فسنجون،

جز غذاهای مناسبتی خانواده ماست که همه عاشق‌شن و کلی باهاش خاطره داریم، 

عکس کوفته رو براتون گذاشتم، امیدوارم دلتون نخواد... 😉

جای همه خالی 

 


3295

به اصرار آقای خونه، بخاطر برنامه ی فردا،

شب رو خونه مامانم اینا خوابیدیم تا فردا از صبح زود اینجا باشیم.

آبجی اینام اومدن... 

و این تصویر، مصداق همان: '' دنیا از جایی که ولو شده ام'' خودمونه!

آخرم گوشی ش رو ازش گرفتم و اومد سرشو گذاشت توی بغل م و خوابید.. 


3293

باید کم کم آماده بشیم برای شب چله اصلی 🤪

یعنی خونه بابام...

( ازین فتنه های بعضی عروسامثلا 😂)

البته ما فردا دوجا شب چله ای مهمونیم، هم برای ناهار و هم برای شام

خونه پدری بنده و خونه مادربزرگ همسر!

پروردگارا 

بدن من ثابت کرده که میونه ای با چاقی و خوردن نداره!

یعنی هرچقدر بیشتر میخورم بیشتر لاغر میشم (سیدزهرا شاهده!! 🤭)

ولی در هر صورت، بدن م رو در برابر پرخوری های شب چله به خودت می‌سپارم!

امین یا رب العالمین 🤲🏻

 

(دلیل اینکه یه مدتی هم یکمی تپل شدم،

بخاطر یه سری قرص هایی بود که بعد از ازدواج مجبوری بخوری و عوارض خیلی زیادی هم دارن

که خداروشکر، زود هم وزنم برگشت!) 


3290

اولین شب یلدای قرن ما، در خانه مادرشوهر رقم خورد...! 

شام کباب خوردیم و جوجه مخصوص پدر شوهر، با کلی مخلفات مخصوص شب یلدا

جاتون خالی

من که حسابی خوردم و چشممو روی رژیم بستم! 🤭 

اخرشبم بااقای خونه فال حافظ گرفتیم و انار خوردیم و یه چله دونفره توی خونه خودمون گرفتیم. 

خداروشکر، امشبم گذشت... 

هرچند، این داستان حالا حالاها ادامه دارد 😉

 


3289

بامزه ترین اتفاق عمرم!!!

باورتون میشه کلیدها خیلی اتفاقی اینجوری کنارهم قرار گرفتن؟😄

جالب بود..! 

# جشن_کلید_ها🔑

پ. ن

کاملا مشخصه که ما برای یک ماشین همزمان، از 2 سوئیچ استفاده نمیکنیم،🤭

اما خب، من امروز نیاز داشتم به ماشین و در اون ساعت، آقای خونه نبود تااز سوییچش استفاده کنم 🥴


3287

یادتونه گفتم من یک معتاد به برنامه کتاب باز هستم!؟
معلومه که یادتونه، این چه سوالیه! 🤭
خواستم در جریان باشید که امروز بلاخره فرصت کردم که دوباره همرو دانلود کنم و بریزم توی هاردی که همیشه وصله به تلویزیون و از اول تمام قسمت هاشو بادقت ببینم...
من عاشق این برنامم!

 

پ. ن

شب اول رو با برنامه شما شروع میکنم، جناب ضابطیان، والبته یک فنجان قهوه... 😉

چون به خودم قول دادم که مجموعه سفرنامه هام رو در اولین فرصت کامل کنم! 

# کتاب_باز


3282

شب گذشته، گلزار شهدای امامزاده سید علی اصغر؛

در جوار شهید گمنام...


3278

آقا حجت، درس اول، یادبگیر، که چجوری ساز رو تو دستت بگیری...

پ. ن اول 

به وقت روز جمعه ای که، حجت گیتار گرفته بود و از من خواست تا بهش یاد بدم! 

پ. ن دوم 

این عکس برای وبلاگ گرفته شد و نحوه صحیح دست گرفتن ساز گیتار، این شکلی نیست! 

پ. ن سوم 

لوکیشن، خونه خواهر... 

 


3273

فیلم ترسناک ببینیم اونم با چایی 😜

و همراهی خروپف های آقای خونه که مثلا قرار بود سانس سینمای خونه‌مون رو باهم باشیم

اما طبق معمول از ثانیه اول فیلم خودشو زد به خواب و بعدم خوابش برد!

این فیلم ازون فیلم‌هاست که 4ستون بدنتون رو میلرزونه😈

و منه سِرتِق نشستم و دارم تنهایی نگاه میکنم و لذت میبرم!! 🤭

پ. ن

دنیا از جایی که ولو شده ام! 

خونه ما برای سانس سینما، نور پردازی متفاوت و مخصوص خودش رو داره😉

که ترس فیلمو هزار برابر میکنه! 

جاتون خالی 


3274

آبجی خانم، به فکر پوست منه و هرازگاهی برام هدیه ازین قرطی بازیا می‌فرسته!! 🤭

 

چون میدونه من اهل این نیستم که پول زیادی برای لوازم آرایشی بدم، هربار میگه:

الان جوونیو 

بدون آرایش هرجا بری و فکرکنی حالاحالاها این زیبایی برات میمونه... 

چون صورتت داره کلاژن تولید میکنه، به فکر پیری باش که دوروز دیگه پژمرده میشی و دیگه حسرت روزای خوشگلیتو میخوری...

تا دیر نشده بجنب! حداقل وقتی برات چیزی میگیرم استفاده شون کن 😒

و ازین حرفا!

اما درحال حاضر زندگیم، شرایط این ول خرجی هارو نداره! مگر اینکه آبجی خانم همت کنه و هرماه برام از این پکیج های مخصوص بفرسته 🤭

دیشبم این تونر و با پد مخصوص صورت رو برام گرفته بود، جدا از کیفیتش، من عاشق بو و اون گلای رز ی شدم که توشه 😍