دوشنبه ۲۴ مهر ۰۲
ومن هربار با این لفظ میرم سال 88و برمیگردم 😊
هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت!
نشون به اون نشونی که صبونه درست کرديم توی پارک و من دلم چایی خواست و در کسری از ثانیه از آسمون برامون رسید 😉
طبق معمول
رو به آقای خونه گفتم که، به قلب من ایمان آوردی یانه؟😋
پشت این در، یه طاق بلنده پر از کاشی های رنگی و سنتیه زیبا...
نشستیم و عکس سلفی گرفتیم،
دستمو گذاشتم زیر چونه م و خندیدم
آقای خونه ام کنارم با گوشیش لبخند میزدو عکس میگرفت!
عکسا که تموم شد، قشنگترینش رو گذاشتم روی بک گراند گوشیم 🤭
من عاشق این در حرم حضرت معصومه م...
روز تولد آقای خونه، ازونجا شروع شد که دیشب بعد از نماز مغرب، ماشینمون پر از وسایل شد و اومدیم سمت جمکران...
در جوار امام زمان، با پیک نیک فلافل درست کردم و کلی کیف کردیم!
خوابیدن توی این حال و هوا، یه شوری داشت که هیچ وقت فراموش نمیکنیم...
صبحم اومدیم سمت قم و روز تولد آقای خونه رو حسابی پر برکت کردیم 😍
امروز هرچی بهش میگم خودشو لوس میکنه برام و میگه:مگه تولدم نیست؟ ☹️