توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3392

خدای من😍
اینجارو ببینید... خانم فنچه یه جفت دوقلو بدنیا آورده 🥰
خدایا ببین چقدر کوچولوئه
منو همسر، از وقتی این صحنه رو دیدیم، انگار من یه جفت دوقلو زاییدم😂در این حد خوشحالی کردیم...
دیدم چندروزیه خانم میره توی لونه و میاد نگو خبری بوده... 😉
الهی شکرت


3391

امسال هم مثل هرسال...
در عجیب ترین حالت ممکن قرار دارم که نیمی از ظروف و سرویس های آشپزخونه م رو براشون جایی ندارم و کابینت ها کیپ تا کیپ پر هستند!
چه کنم من بااین معضل؟؟؟ 😡
چرا خونه هاتونو استاندارد و پر کابینت نمی سازین!؟ 😢
طفلم ظرفایی که توی این فشار میشکنن...
و پول های نازنینم که مجبورم خرج خرید طبقه محرم (راف) کنم! 😩


3390

درست دو ساعته که مشغول دخترامم(گل و گیاهام) ... اونم بخاطر دست درازی پسرای آقای خونه ‌(فنچ و مرغ عشق ها😒)
چندروز، غافل شدم و به خودم اومدم دیدم اقای خونه پرنده ها رو گذاشته کنار پتوس های نازنینم، و اونام تا میتونستن از برگ ها کنده بودنو خورد کرده بودنشون...
چند روز بعد، دیدم تمام ساقه ها و برگ های پتوس ها، (مخصوصا اونی که بیشتر نزدیک به پرنده ها بود) دونه های سفیدک زده...
دیروز تا متوجه وخامت اوضاع شدم، سریع همه ی گل ها رو گذاشتیم توی ماشین (تمام ماشین پر از گل و گیاه شده بود 😂) و بردیم گلخونه و اقا و خانم گل فروش، گفتند که پتوس ها '' شپشک'' گرفتن، و باید قرنطینه (!!!) بشن!!
خلاصه...
از صبحه مشغول سم پاشی این عزیزای دلم هستم!
و ببینید کی به جمعمون اضافه شده😉
'' برگ انجیری'' خوشگلم
حالا فعلا نی نیِ ست، قرار کنار بقیه دخترام بزرگ بشه و مثل اونا قد بکشه😍
انشاءالله

 


3388

تن کوچه سفیده و تو نیستی

و هنوزم رد پات روی برفه
یه بغض چند ساله تو گلومه

که خدا میدونه توش چقده حرفه.. 

پ. ن 

ازون روزای قشنگ برفی که با مامان زدیم بیرون و طبق رسم چندسالمون، توی برف خرید کردیم ... 

خوش گذشت 🥶


3386

چجوریه که هوا برفی شد امروز توی تهران؟
من والا از کله صبح تا ظهر تهران بودم، آفتاب پس کله م بود، حالا نهایتا یه بارونی ام اومد 😐
دیگه توقع برف نداشتم واقعا...
#شانس🙄


3385

مذخرف ترین خوابو من امروز داشتم!
خبر مرگ ناگهانی پدر و مادر یکی از شاگردای چند سال پیشم که به آقای خونه دادن و اونم بلند بلند میگفت: وااااای واااای 😐😐😐

و من از خواب ناز پریدم 
و بعد از 10دقیقه باارامش خوابیدن همسایه بی فکر، که دریل می‌کوبید درست بالای سر من 😒لعنت بر خودتو هفت جد و آبادت!


3384

گواهینامه و این سوسول بازیا... 😜

ما که از قبلش رانندگیمونو میکردیم جناب سرهنگ 😎

دیروز رسید!


3382

بعد از گذشت کمتر از 12 ساعت برگشتم از اعتکاف، اولین معجزه در زندگیم اتفاق افتاد!

الهی شکر
الهی شکر
الهی شکر...

 

بعدانوشت:

البته الان که فکر میکنم، میبینم اولین معجزه زندگیم، هیچکی جز همسرم نبوده!

ومن، چقدر ناشکر بودم....


3381

این چند روزه، شب زنده داری ها، حسابی ساعت های خوابم رو بهم ریخته!

طبیعیه که ساعت از نیمه شب گذشته باشه و با تمام خستگی م خوابم نبره!

انگار چشمام دیگه عادت کرده به نخوابیدن، اگر بگم توی 72 ساعت، من 6 ساعت( حتی کمتر!) خوابیدم باورمیکنید؟ 😢

البته که بدن من چند سال تجربه این شوک رو داره و خیلی غیر طبیعی نبود برام... 

به هرحال، قهوه و نسکافه همیشه برای من به صورت مسکن وخواب آور (!!!) عمل میکنه پس بعد از یک حمام داغ جانانه در ساعت 2ونیم صبح نسکافه بزنیم و بعد راحت بخوابیم...

#بفرمائید 


3383

من برگشتم،

همراه با استقبال جانانه و عاشقانه همسرم... 😉

عجب روزایی بر من گذشت! 

3روز و 3شب، در تکه ای از بهشت 

خوش به سعادت من و همه کسانی که معتکف بودند! 

جای همه خالی