توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3519

من این روزا دارم پوست ميندازم... 

اینم شاهد!


3516

آقای خونه ام، هروز که جلوتر میره مدام میگه :

وقتی میگم، تو هرجایی باشی یا مال هرکسی باشی اونجا بهشت و اون آدم، خوشبخت ترین آدم

یعنی همه ی ایمان من تویی!

تو یعنی تموم شدن هر چیزی که بده و شروع یه خوشبختی بی پایان...

 

پ. ن 

این عکس بماند به یادگار از شبی که برای اولین بار آبجی اینا اومدن خونه ی مادر روستا و ما تقریبا 60درصد وسایل، که شامل وسایل آشپزخونه میشه رو، آوردیم! 

اینجا، دیگه خونه ی ماست... 

قبل(البته این تصویر مربوط به بعد از تمیزکاری خونست!) 

 

و بعد... 

​​​​​

 

 


3511

این خونه عجیب غریبه...
جونورایی توی اینجا میبینم که تمام بدنم میلرزه!
و البته شاید از دید آقای خونه یا هرکسی، خیلی عادی باشه...
یا مثلا، بطور معجزه آسایی، همه چیز خیلی سریع جمع و جور و مرتب میشن!
و کدوم زن خونه داریه که این موضوع آرزوش نباشه...
اما هنوزم، دلم دنبال دليل قاطعه، برای موندن!
و این، بده... 😏


3510

اینجا رو هیچوقت یادم نمیره...

تا وقتی که زنده باشم!

 

 

و حالا... 

 


3489

وقتی یک همسر فوتبالی داری و خودت هیچ جوره بااین معقوله حال نمیکنی،

مجبوری یجوری خودتو سرگرم کنی!

و لابلای فریاد های پیچیده صدقه سر این بازی در خانه ما، کتاب بخونی...

#پس_از_تو


3485

اومدم دنبال آقای خونه و منتظرم تا از اداره شون تعطیل بشه... 

سر راه مامان خانومشون، احضارم کردن!

تا یه سطل ماست و یه کیسه زرد آلوی باغشون رو توشه راهم کنن!

و من اگر چنددقیقه دیگه بیشتر منتظر بمونم قطعا چیزی برای همسر باقی نمی مونه از زردالو ها! 

نگم از طعم این عزیزای دل! 

پ. ن

عجب هواییه امروز... 


3486

روز از نو

روزی از نو...


3488

چطور امروز رو فراموش کنم!؟

امروز زری از ساعت 7اینجا بود و تا الان که ساعت 2 بعدازظهره کلی حرف زدیم صبونه خوردیم و خندیدیم!

امروز از ذهن هیچ کدوم ازما نمیره...


3484

این عزیزای دل رو که می‌بینید، نور امید رو در دل من زنده کردن!

علی الخصوص اون '' سمنو'' که روح و روان من رو در هم آمیخته... 


3471

این عکس برام خاطره شد!

یه فنجون قهوه خوردیم و به خودم اومدم دیدم لب دریام...

#قهوه_ترک

#بزن

۱ ۲ ۳ . . . ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ . . . ۱۶ ۱۷ ۱۸