توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3217/5

امروز برای اولین بار با اقای خونه دوتایی سوار ماشینمون شدیم و من خیلی حال کردم اما استرس داشتیم


3217

من که دلم نمیاد قهرامون به بیشتر از چند ساعت برسه... 😎چون راه و رسم دلبری رو بلدم 😉
تازه از من بیشتر آقای خونه به این راه و رسم وارده و امان از کاراش! 😅
ولی ته قلبم هنوزم هزارتا دغدغه ست☹️


3216

امروز 3بار این جمله رو کنار ادمای مهم زندگیم با فریاد تکرار کردم :
دارم از بین میرم توی این زندگی، ولی جابر عین خیالشم نیست...!

سر بچه، سر خونه، سر ماشین، سر مسائل زندگی سر همه چیز!

همه چییییز....ااااه


3214

ز جان خوش‌تر، اگر باشد، تو آنی...


3213

هروقت میخوایم انار بخوریم، اینجوری برام بازشون میکنه و میگه :

خانوم خانوما حالا گوشیتو بیار و عکس بگیر...😎

منم با کلی ذوق نگاهشون میکنم و میگم :

انار اگر میوه بهشتی نیست، پس چیه؟

من عاشق انارم😍


3212

فقط منتظرم آقای خونه برسه و یه ماچ جانانه ازش کنم تا خستگیم در بره!
امروز ناهار کنارهم نبودیم، مطمئنم اونم حسش الان همینه!


3211

یه قرص اشتباه خوردم، و امان از روزی که بر من گذشت!


3210

بعد از 12ساعت بلاخره رسیدم خونه ی قشنگم!
اخ که هیچ جایی، خونه خود آدم نمیشه...


3209

همیشه وقتی بارون میزد، بدون شک منو تو خیابون می دیدید..
اما امروز لحاف رو تا سرم کشیدم که فقط بخوابم!
چرا من اینجوری شدم؟


3208

داره بارون میاد...
تو که به آسمون نزدیک تری، دستاتو بگیر زیر بارون، به جای من، اینبار، تو نفس بکش!
چشماتو ببند...
آرزو کن، بعد، اروم بگو: آمین...
شاید خدا، صدامونو شنید!