چهارشنبه ۹ فروردين ۰۲
مجوز چاپ کتاب همسر صادر شد 😉
این خبر خوب امشب بود !
هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت!
فرزانه میگفت :
چقدر حال آدم خوبه با عکسات... توروخدا همه رو توی پیج اینستات بذار تا ماهم ببینیمشون! وبلاگت خیلی خصوصیه آدرسشم که به هیچکس نمیدی 😒
چندمین نفری بود که این حرفارو بهم میگفت ! و من مثل همیشه جواب دادم :
من اینجوری راحت ترم !
ولی قول میدم هربار دیدمت هرعکس جدیدی گرفتم نشونت بدم 😂
نکته :
ای مقربین درگاه من، در نتیجه ،قدر اینکه الان در اینجا هستید رو بدونید 😜
مـاه من!
من رو، لایـــق بـندگـیت بـدون ...
سحر ششمین روز از ماه مبارک رمضان
ساعت 23:23 دقیقه
6فروردین 1402
ما اینجا بودیم؛ بعد از یک بزم باصفا ...
''امامزاده سید علی اصغر ''
مَنْ قَرَأَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ آیَهً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ کَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُور
هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههای دیگر تمام قرآن را بخواند.
(بحار الانوار ج 93، ص 346 )
حلول ماه مبارک رمضان ،بر مسلمانان، مبارک باد ...🥰
من امسال رو برای خودم، سال فرهنگ میدونم!
چون کلی کتاب نخونده دارم که باید تموم بشن...
کلی فیلم ندیده ، که باید دیده بشن ....
وهزار کار نکرده!
میخوام به خودم قول بدم که حداقل تاخر امسال این کتابای قشنگم رو تموم کنم
به حول قوه الهی 😉😅
""برای شنیدن صدای متن،کلیک کنید !""
تموم شد...
همون سالی که برام بهشت بود!
عجب سالی بود امسال...
امسال، من چقدر سختی و خوشی داشتم!
سختی و تلخی هاش، وقت گم شدن طلاهام و روزای جور کردن پول ماشین بود...
بعدم روزای سخت دانشگاه و روزای پر استرس گرفتن گواهینامه م!
توی همون روزا، که همه ی سرمایه مون شد ماشین، دنبال پول خونه بودیم...
چقدر حرص خوردیم و چقدر ترسیدیم !
بعد آروم آروم، عاشق شدم!
توی همین تلخی ها....
توی روزایی که اشک ریختم
روزایی که دویدن های شوهرمو دیدم
روزایی که بخاطر زندگیم، با گذشته م اتمام حجت کردم!
و به خودم گفتم، هرچیزی که شد رحمت بود و هرچه نشد، حکمت...
من چقدر بزرگ شدم امسال!
سال 1401...
تو ماه بودی برای من! ای همه چیز تمام من
فکرمیکردم، در تمام زندگیم، سال 93 تکرار نمیشه اما
باور کردم که سال 1401،بی نظیر ترین روزهای عمرم رو با خودش آورد...
پر بودی برام از برکت و رحمت وعشق!
سالی که خیلی چیزها یاد گرفتم، مهم تر ازهمه ،اینکه صبر معجزه میکنه!
سالی که فهمیدم، وقتی میگن : پایان شب سیه، سپید است... دروغ نیست!
مثل همیشه که در روز تولدم میگم،
من پوست انداختم در سالی که گذشت، اما اینبار باید بگم، من در این سال مردم و آدم دیگه ای متولد شدم ...
تغییر کردم!
و این شیرین ترین تغییر عمرم، در شروع قرن جدید زندگیم بود!
امسال،
برای من رهآورد چندین ساال، تلخی و سیاهی بود!
سال 1401 فقط برای من یک رنگ داشت، اون هم سفيد!
الهی
هزاران بار شکرت!
شکرت که سراسر نور و امیدی...
سراسر رحمت و فضلی!
برکت توئی، و خیر از آن توست!
که بنده ای چون من، لایق اینهمه کرامت نیست...
پروردگار من؛ در سال پیش رو ازت
برای خودم،
زندگیم و همسرم، برای آیند مون
چیزی جز سلامتی خیر و برکت و عشق روز افزون، نمیخوام!
که عشق تویی و
برکت و خیر توئی!
پس به امید تو، سال جدید رو شروع میکنیم،
الهی به امید خودت 💚
سوپرایز چهارم!
بااین که چندین ماهه سرم شلوغ بوده و کلاس در مسجد نداشتیم،
اما شاگردای مسجد، روز تولدم رو یادشون بود وامروز برام تولد گرفتن...
عکس همه ی کادوهارو اگر فرصت شد، در یک پست میذارم!
طفلکیا دوبرابر کیک حاضری هزینه کردن و برام کیک پختن.. 😂
روز قشنگی بود...