چهارشنبه ۲۴ اسفند ۰۱
مادرشوهرم به ما میگه : مارکوپولوها ...!
ما پشت ماشینمون همیشه بساط سفر به راهه
البته برای مائی که هفت روز هفته رو 8روزش، قم هستیم، دیگه سفر حساب نمیشه 😅
پ.ن
2تا چایی ریختم و بعد یه کتاب از توی ماشین پیدا کردم و مشغول شدم باهاش تااقای خونه از نونوایی برگرده...
تا به خودم اومدم دیدم چایی تبدیل به اب یخ شده و من محو کتابم!
جای شما خالی