بخاطر نی نی فعلا ممنوع الکافئین هستم!! ✋🏻
پس علی الحساب، #دمنوش_بزن چشمات باز بشه 🥴
(لیوان هزارم...)
یکم قشنگی ببینیم 😍
من به همون میزان عاشق روزای اینجام...
صبح بخیر 👋🏻
در انتظار مهمون هام هستم، (لیلا و مادرش...)
و البته در همین حین پادکست های منصور ضابطیان گوش میدم.
آخ از آرامش خونه م..... 😍
شب چه ربطی به خواب داره؟
.
.
.
شب بعدی... اندر احوالات بی خوابی های الکی من!
بعد از دیدن یوزارسیف (!!!!) اومدم بخوابم، آقای خونه ام حسابی استقبال کرد و مارو در همون حوالی خواب و بیدارش چلوند...
دیدم داره هزیون میگه، ولی من توی حال و هوای خودم بودم!
+ حالم خوب نیست، چرا انقدر منو اذیت میکنی(در حالی که طفلک هیچ آزاری به من نرسونده)
---'' وی در جواب هزیون گفت''
دستامو بردم بالا سرمو کمرمو کشش دادم...
+ ولی من این خونه رو دوست ندارم...
وی کمی هوشیار شد: چرا چیشده یهو؟
+ جام تنگه، وسایلام توی همدیگه ست، و من تمام انرژی م صرف جابجا شدن میشه هروز...
_ وی هزیون گفت: خب کی بریم اون خونمون؟
(کدوم خونه عزیزتر از جانم!!!!!! ؟؟؟؟ 😅)
+ هروقت که تو خروپف های شبانه ت تموم بشه...
_ وی فهمید که سرکار رفته و مجددا چلوندن رو ادامه داد!!!
پ. ن
هعی... به شدت منتظر از راه رسیدن دی هستم! دی عزیزم کی از راه میرسی تا زندگیم رو ازین رو به اون رو کنی؟
دل نازک شدم...
برای چندمین بار دارم دوباره سریال دل رو میبینم و مثل ابر بهار اشک میریزم!
چرا اخه؟؟
پ. ن
ساعت از 12م گذشت و روز جدید رسید، چقد از شبهای اینجا بدم میاد... از شبهای این خونه که انگار همه چیزو روی سرم آوار میکنه!
این روزا اصلا حال و هوام خوب نیست بااین که همه چیز روی روال ترین حالت ممکنه...
این روزا اینجوریه که؛
مهمونی ها و دورهمی ها اجازه بده دو دقه به زندگیمون می رسیم...
ساعت 12 شبه
من بدخواب شدم، و توی ذهنم دارم تمام اطرافیانم رو به دلایل مختلف سلاخی میکنم...
این بده!
امروز حالم بهتر بود...
و روال زندگیم برگشت سر جای خودش!
الهی شکر
هنوز بیهوشی اتاق عمل بعد دوهفته از سرم بیرون نرفته!
و گیج و منگ روزهام میگذرن...
و این روزای سخت... 🫠
آب شدم من توی زندگیم!