امروز روز خوبی بود،
این روز خوب ازونجایی شروع شد که سید زهرا بعد از دیدنم گفت:
'' یذره شدی عوضی''!!!
بعدم که خونه مادرشوهر و گرفتن کلی هدیه...
اول سوغاتی های پدرشوهر از سفر شمال، بعدم هدیه عمه خانم همسر!
باورتون میشه من هنوزم بعد از 6سال هدیه عروس شدنم رو میگیرم؟ 🥴😄
این '' اردوخوری'' (نوعی ظرف پذیرایی) و جای'' سورمه چشم مسی '' رو عمه ی اقای خونه برام هدیه گرفته
و چون تابحال خونشون نرفتم، بنده ی خدا خودشون برام ارسال کردن و باگفتن:
خونه ی مارو که قابل نمیدونی بیای و کادوت رو ببری عروس خانم ... 😕😒
منوخجالت زده کردن.
باید بگم اون ظرف سورمه نه تنها من بلکه دل همرو برده...!
پ. ن
دلیل حال بد دیروزم رو در پست های آینده خواهم گفت!
فی الحال، مجال سخن نیست...
پ. ن دوم
ببخشید که عکس بی حوصله گرفته شده 😕