توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3583

وقتی که ناهار خونه خودم باشم 😋


3582

صبونه در خونه خودم، بعد از قرن ها... 😂

#صبونه_بزن


3581

تو فردایی... 


3580

خب.... 

از اتاق فرمان اشاره میکنن که کجا تشریف داشتید؟

باید بگم به خدمتتون که در ابتدا درگیر خرید یک دستگاه سرخ کن '' بدون روغن''

(چون با روغنش رو همونطور که میدونید بنده در جهیزیه خودم داشتم و این قرتی بازی جدید هست که مد کردند😋) بودم،

که هدیه آقای خونه بود به مناسبت سالگرد عقدمون!

و درنهایت، با خواهرجانم ست کردیم و هردو این مدل رو خریدیم 

البته ایشون از ساوه و بنده از تهران! 

 

دومین پروژه، برنامه تولد حلما خانوم بود که در روز جمعه با دردسر ها و اتفاقات خودش رقم خورد...

(مشخصه که اینجا خونه ماست و هدبند و اون جوراب های کاکتوسی هم از بنده ست😏ایشون دیگه کل زندگی من صاحاب شدن...🙄) 

 

و سومین پیشامد طبق معمول

سیلی از مهمون ها و مهمونی رفتن ها بودن که برنامه هروز بنده این بود که : یا مهمون داشتم یا مهمونی بودم!

و البته بقول گروه چارتار، این ماجرا به سر نیاید... 😉

اینم هدیه یکی از دوستای عزیزم به مناسبت چشم روشنی خونمون 

(( البته که کاملا مشخصه به سلیقه خودم خریداری شده 😅)) 

من انقدر کادو و هدیه از دوستام و آقای خونه میگیرم که باور کنید حتی وقت نمیکنم عکس بگیرم!! 

مگر اینکه اینقدر دلبر باشن که بخوام ثبتشون کنم مثل امروز که یروز عالی بود... 😉 

پ. ن 

سوغاتی های آقای خونه ام بماند برای پست های بعدی 😉

شما چخبر؟؟ 


3579

این ها عزیزای دلم هستن که شارژ شدن😍

این شکلات خارجی های چینی ، از لحاظ طعم مزه بو... از همه لحاظ عالین!

و عشقای منن که ریه ی داغون دارم و بخاطر خاصیت خنک کننده بودنشون میتونم بااینا نفس بکشم... 😉

حتما امتحانش کنید. 

همشهری های بنده میتونن این شکلات هارو

از '' فروشگاه خلیلی '' خریداری کنند.


3578

صبح شد!

از پنجره پر خاطره خانه پدری، سلام✋🏼


3577

امروز در اوج خوشبختی و لابلای قهقهه های عاشقانه هروزمون، یک جرو بحث شدید داشتیم.
بخاطر گرفتن روضه برای امام رضا...
آقای خونه : من مراسم زیر 100نفر و بدون غذا نمیگیرم!!!
ومن: ما میتونیم با 60نفر و یه پذیرایی مختصر بهترین مراسم رو در خونه پدریم بگیریم...
و چون خونه بابا اینا بودیم طبق معمول، این جروبحث در خفقان خودش موند تا رفتیم توی اتاقم که بخوابیم!
صحبت ها و دو دو تا هامون روانجام دادیم انقد تااینکه خوابمون برد!
در تعجبم از اینکه من بااین همه کمال‌گرا بودنم، اما هیچوقت لقمه بزرگ تر از دهنم برنمیدارم، اما شما آقایون تمام برنامه های آدم رو بهم میریزید! ☹️


3576

اگر میخوای واقعا طعم هرمراسمی از قبیل ماه محرمو بفهمی، باید بیای روستای سوقانلیق!!
که از صبح تا خود شب همه مردمش پر از هیاهوئن...


3575

آزمون دبیری ====>> فررررت😤👎🏼


3574

منو حالا نوازش کن

همین حالا که تب کردم

اگه لمسم کنی شاید

به دنیای تو برگردم...

 

هنوزم میشه عاشق موند
تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش
اگرچه، دیگه وقتی نیست ....

👌🏼