توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


ردددر

بانک مهر داره خودشو جرررر میده که فردا موعد قسطتتونه حسابت پره یا نه؟؟؟؟
دست بندازم دهنشو جر بدم یا زوده؟

پ. ن اول

بمیرم برای جابر که ماهی حدود 40 میلیون فقط پول قسط میدیم!!!! 

یعنی چی واقعا؟

اینجوری که همه دارو ندارمونو فروختیم و هرچندماه یبار پول قسطارو میدیم،

و این بده... 

پ. ن دوم 
بخاطر دکتر راوری خر من اعصاب مصاب ندارم امشب


ععع

من بعد 6ماه هنوز درد بخیه دارم...
عجیب نیست؟

زاخ

سردی در رابطه زناشویی ما موج میزنه!
در زندگی اما نه... چرا؟

راتترب

یکی دوهفته ای هست مه درگیر مریضی ایلیا هستیم و همزمان مریضی خودم...
منو گل پسر روزای سختی رو پ‌شت سر گذاشتیم.
ایلیا برای اولین بار دچار مریضی شده و تازه فهمیده سرفه کردن یعنی چی...
و هروقت که از بغلم زمین میذارمش به نشانه اعتراض از ترفند سرفه استفاده میکنه تا سریع بلندش کنم😂
اخ که این روزای ایلیا خوردنیه...

رلتنم

چقدر آدما زود عوض میشن....

رردز

آدمی که بی هیییچ عقده ای بعد از اینهمه سال، هنوز هروز چکت میکنه کارش نشونه ی چیه؟
نشونه ی عشق بی پایانی که سرانجامی نداشت!
پ. ن
هرچند که از آبانی ها بعید بود... 😂


حغحغ

یه هفته ای هست که ایلیا مریض شده و همه م میدونن که چقدر مامانیه!
امشب بعد از این مدت فهمیدم که، عه، منم انگار درد دارم و بزور آقای خونه رفتم بیمارستان و دکتر گفت مامان خانم حال خودت از پسرت که خیلی بدتره!!!
ومن اصلا نفهمیده بودم که مریضم از بس درگیر ایلیا بودم...
خلاصه که دررررد دارم

وطوز

من امسال مادرم و برای اولین بار در این روز...
روزم مبارک 🥹

وزونفنغ

بنظرم هرچیزی صفرش معضلات وحشتناک خودشو داره و ما الحمدالله تاحالا همرو تجربه کردیم!
اون از ماشین صفر...
اینم از خونه صفر!
در حالی که شپ‌ش ته جیبمون ملق میزنه داریم جر میخوریم برای تجهیز کردن و دکوراسیون داخلی خونه ی جدید...
البته که بخش عمده ای از کار رو پدرجانم فعلا متقبل شدن🫠
بریم جلوتر ببینیم چی میشه توکل به خدا

حطگ

ما یک هفته ست در مهمونی های شب یلدایی به سر می‌بریم...
و این داستان ادامه دارد!
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ . . . ۵۵ ۵۶ ۵۷