من بعد 6ماه هنوز درد بخیه دارم...
عجیب نیست؟
سردی در رابطه زناشویی ما موج میزنه!
در زندگی اما نه... چرا؟
یکی دوهفته ای هست مه درگیر مریضی ایلیا هستیم و همزمان مریضی خودم...
منو گل پسر روزای سختی رو پشت سر گذاشتیم.
ایلیا برای اولین بار دچار مریضی شده و تازه فهمیده سرفه کردن یعنی چی...
و هروقت که از بغلم زمین میذارمش به نشانه اعتراض از ترفند سرفه استفاده میکنه تا سریع بلندش کنم😂
اخ که این روزای ایلیا خوردنیه...
چقدر آدما زود عوض میشن....
آدمی که بی هیییچ عقده ای بعد از اینهمه سال، هنوز هروز چکت میکنه کارش نشونه ی چیه؟
نشونه ی عشق بی پایانی که سرانجامی نداشت!
پ. ن
هرچند که از آبانی ها بعید بود... 😂
یه هفته ای هست که ایلیا مریض شده و همه م میدونن که چقدر مامانیه!
امشب بعد از این مدت فهمیدم که، عه، منم انگار درد دارم و بزور آقای خونه رفتم بیمارستان و دکتر گفت مامان خانم حال خودت از پسرت که خیلی بدتره!!!
ومن اصلا نفهمیده بودم که مریضم از بس درگیر ایلیا بودم...
خلاصه که دررررد دارم
من امسال مادرم و برای اولین بار در این روز...
روزم مبارک 🥹
بنظرم هرچیزی صفرش معضلات وحشتناک خودشو داره و ما الحمدالله تاحالا همرو تجربه کردیم!
اون از ماشین صفر...
اینم از خونه صفر!
در حالی که شپش ته جیبمون ملق میزنه داریم جر میخوریم برای تجهیز کردن و دکوراسیون داخلی خونه ی جدید...
البته که بخش عمده ای از کار رو پدرجانم فعلا متقبل شدن🫠
بریم جلوتر ببینیم چی میشه توکل به خدا
ما یک هفته ست در مهمونی های شب یلدایی به سر میبریم...
و این داستان ادامه دارد!
بلاخره خونه دار شدیم و این هم جز اتفاقای قشنگ این روزها بود...