چهارشنبه ۱۷ اسفند ۰۱
خلاصه روزی که بر خانواده دو نفره ما گذشت :
پر از خنده و شادی و اتفاقای باحال!
الهی هزاربار شکرت😍
امروز رو هیچوقت یادم نمیره،
خنده های بلندمون بین شادی این جمعیت
لقمه های پر روغن نیمرو
ساندویچ املت و کاسه های بستنی و سیب زمینی
شعرخوندنموون با بلندگوها و گروه سرود
نذری هایی که بهمون دادن
راه طولانی و هوای بارونی
مردمی که با جون و دل پذیرایی میکردن و زائرایی که از شادی شکلات پخش میکردن
حرفایی که زدیم قول و قرارامون...
و اون پیرزنی که بین اون جمعیت دویید سمتم و بغلم کرد ماچم کرد و گفت: چقدر خوشگل و مهربونی تو برای من دعا کن!! و بعد گریه کرد!
و ماکه از تعجب خندمون گرفته بود...
همه و همه!
امروز، معجزه سال 1401 بود انگار و خوش به اقبال کسانی که با ما زیر سایه آقا امام زمان هم قدم بودن!