توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3448

امروز کار داشتم و باید با ماشین میرفتم بیرون،

اقای خونه رو رسوندم اداره و رفتم دنبال کارای خودم و بعد یکی دو ساعت کارام تموم شد!

خسته و کوفته توی خیابون میچرخیدم و به خودم اومدم دیدم جلوی در خونه مامان اینام ...

یکی دوساعت دیگه باید میرفتم دنبال آقای خونه پس ترجیح دادم این یکی دوساعتودر آرامش اینجا باشم ...

آخ که چطور آدمو جلد کرده این خونه پدری!


3447

ای که به عشقت زنده منم 

گفتی از عشقت دم نزنم 

من نتوانم 

نتوانم 

نتوانم!

ای جوش و خروشم 

من سر زلفت به دوعالم نفروشم ....


3446

دعوتتون میکنم، به گوش دادن این آهنگ که هرگز پشیمون نمیشید!

دانلود

''ای که به عشقت زنده منم

گفتی از عشقت دم نزنم من نتوانم...

من سر زلفت،به دوعالم، نفروشم!"


3443

ایشون رو که در شبکه های تلویزیون این روزها زیاد مشاهده می‌کنید،

خواننده عروسی ما بودن😜

بعله، اینجوریاست ....ما ادم الکی در بزم و شادیمون راه نمیدیم !😅

 


3442

همه میدونن، من آدم عادی نیستم 😅

بخاطر همین وقتی محبوبه رفت مشهد(بعد از 20سال!!!) گفتم: 

یوقت توروخدا برای من زرشک و هل و نبات و زعفرون نیاری!!! 

خودت که میدونی من خودم منبع این چیزام، انقدرم دوست و رفیق و شاگرد و فامیل برام ازین چیزا آوردن موندم چیکارکنم! 

برای من هیچی سوغات نیار خواهر...😚 

البته که میدونستم گوش نمیده و بدون سوغات ویژه برای من، برنمیگرده !

تااینکه به سلامتی برگشت و دیدم یه بسته ميوه خشک عالی، کتاب منصور ضابطیان عزیز رو برام هدیه اورده...

و کیه که ندونه، برای من بهترین هدیه، کتابه! اونم این کتاب...

''استامبولی''🥰😍

البته که از طعم و رنگو تنوع میوه خشک هام نگم ...!😉

واقعا متفاوت ترین سوغاتی هایی بود که تاحالا برام آوردن

 

تکه هایی از کتاب:
اگر نگویم استانبول عجیب ترین شهری است که در زندگی دیده ام، دست کم می توانم ادعا کنم یکی از عجیب ترین شهرهایی است که به آن سفر کرده ام. شهری بینابین سنتی چندهزارساله و مدرنیسمی اغراق شده که گاهی در اروپای غربی هم نمی توان نمونه اش را دید. استانبول برآمده از چند هزار سال تاریخ است، تاریخی که در مقطعی طولانی یک شکوه جهانی را نمایندگی می کرد و امروزه می توان نشانه هایش را در کوچه پس کوچه های شهر دید.


3441

''عظمت مناره ها..."

السلام علیک، یا امام‌زاده هارون

 

پ.ن

خاطره از اون روزی که منو داشت شدت باد می‌برد !

و با علی و حلما، اینجا قدم میزدیم و بزرگوار دونه دونه از خاطرات اموات می‌گفت برام 😒

​​​​


3440

ساعت از نیمه شب گذشته بود...
با حوله ای که بزور داشتم باهاش موهامو خشک میکردم، خیسه خیس اومدم کنارش و نشستم جلو تلویزیون
چایی و میوه آماده کرده بود و وقتی داشتم با ولع میخوردم نگاهم می‌کرد، یه اخم ساختگی کردمو گفتم: چیه ؟
چرا نگاه میکنی !؟
بعد با یه خنده ای که توش تعجب بود گفت :
تو چقدر خوشگلی آخه ...😍 

تپل میشی خوشگلی، لاغر میشی خوشگلی، باارایش و بی آرایش خوشگلی 

حرفشو قطع کردم، به اخمم ادامه دادم و گفتم: 

پرو🤨 خودت خوشگلی 😒😅

خلاصه انقدر سر به سر هم گذاشتیم تا نصفه شبی صدای خنده م پیچید توی خونه 😂 

پ.ن

این شبارو خیلی دوست دارم، شبایی که تا سحر بیدارم ...

و از قشنگی های خونه مون، تاریکی و نور هاییه که جلب توجه میکنه!

هرشب ظرفای مهمون هارو میشورم و با حوصله همه مارو مرتب میکنم، تا بوی تمیزی صبحمو روشن کنه 

حالا همه جا مرتبه

من عاشق این کنج های دنج خونمونم🥰


3439

در انتظار مهمون های عزیزم ...😍

بهار 1402


3437

ساعت، 3و نیم صبح

مثل همیشه :

دنیا از جایی که ولو شده ام ...

بعد از گذروندن مهمانی شبانه مون، طبق معمول تا نیمه های شب مشغول جمع و جور کردن بودم!

و در نهایت ولو شدم روبروی تلویزیون، و دارم مافیا میبینم و منتظر اذان صبحم...

هر یک ساعتم با یه لیوان اب و یکم خوراکی میرم بالای سر آقای خونه تا فردا له له زدنش رو نبینم !

هوووف... 

این روزها، بیکار ترین آدم روی زمینم، باین که توی این چندشب مدام مهمون داریم!


3438

چقدر روی دوست داشتنتون به ادم ها، پایدارید؟
یا بهتره بگم، معشوقه تون چقدر عشقتون رو باور داره ؟
آیا ،شما کسی بودید که اون انتظار داشته ؟
یا کسی بودید که، خودتون می‌خواستید !؟
گاهی اوقات ،باید عشق رو از زبون عاشق و معشوق ،به یک باره شنید !
واقعیتی که شما توصیف میکنید فقط از نگاه شماست ...
چه بسا، اغلب، این بین، عشقی وجود نداشته باشه و همش غرق در خودخواهی های طرفین شده باشه!
اما از نظر من، ادعای عاشقی، سخت‌ترین ادعای دنیاست...

عاشقی خط و نشون نداره!

یک احساس بی منته... 
پاش وایستید، حتی اگر هزار بار ترد شدید!

عاشقی وقتیه که به تلافی ش، کاری نکنی ...! حتی به زور،حتی به اجبار !
عشق، حرمت داره، با هوا و هوستون، اشتباه نگیریدش و منت سر آدما نذارید ...

 

باور داشتم آدم هارو،

روزایی که این نقاشی هارو می‌کشیدم ...

1390

۱ ۲ ۳ . . . ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ . . . ۱۷ ۱۸ ۱۹