توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3434

مـاه من!

من رو، لایـــق بـندگـی‌ت بـدون ...

سحر ششمین روز از ماه مبارک رمضان 


3433

ساعت 23:23 دقیقه

6فروردین 1402

ما اینجا بودیم؛ بعد از یک بزم باصفا ...

''امام‌زاده سید علی اصغر ''


3432

«احساس می‌کنم یه جای زندگیم راه رو غلط رفتم،

ولی اینقدر جلو رفته‌م که دیگه انرژی برای برگشت ندارم.

خواهش‌می‌کنم این یادت بمونه مارتین:

اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتی، هیچ وقت برای برگشت دیر نیست. حتی اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه، باید برگردی.

نگو راه برگشت طولانی و تاریکه...

نترس از اینکه هیچی به دست نیاری.»

 

برای حال این روزهای ''سید زهرا''

از کتاب ''جز از کل''


3431

مَنْ قَرَأَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ آیَهً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ کَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُور

هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههای دیگر تمام قرآن را بخواند.

 (بحار الانوار ج 93، ص 346 )

حلول ماه مبارک رمضان ،بر مسلمانان، مبارک باد ...🥰


3430

من امسال رو برای خودم، سال فرهنگ میدونم!

چون کلی کتاب نخونده دارم که باید تموم بشن...

کلی فیلم ندیده ، که باید دیده بشن ....

وهزار کار نکرده!

میخوام به خودم قول بدم که حداقل تاخر امسال این کتابای قشنگم رو تموم کنم 

به حول قوه الهی 😉😅


پایان سال 1401

""برای شنیدن صدای متن،کلیک کنید !""

تموم شد...
همون سالی که برام بهشت بود!
عجب سالی بود امسال...
امسال، من چقدر سختی و خوشی داشتم!
سختی و تلخی هاش، وقت گم شدن طلاهام و روزای جور کردن پول ماشین بود...
بعدم روزای سخت دانشگاه و روزای پر استرس گرفتن گواهینامه م!

توی همون روزا، که همه ی سرمایه مون شد ماشین، دنبال پول خونه بودیم...

چقدر حرص خوردیم و چقدر ترسیدیم !

 

بعد آروم آروم، عاشق شدم!

توی همین تلخی ها....
توی روزایی که اشک ریختم
روزایی که دویدن های شوهرمو دیدم
روزایی که بخاطر زندگیم، با گذشته م اتمام حجت کردم!
و به خودم گفتم، هرچیزی که شد رحمت بود و هرچه نشد، حکمت...
من چقدر بزرگ شدم امسال!
سال 1401...
تو ماه بودی برای من! ای همه چیز تمام من
فکرمیکردم، در تمام زندگیم، سال 93 تکرار نمیشه اما
باور کردم که سال 1401،بی نظیر ترین روزهای عمرم رو با خودش آورد...


پر بودی برام از برکت و رحمت وعشق!
سالی که خیلی چیزها یاد گرفتم، مهم تر ازهمه ،اینکه صبر معجزه میکنه!
سالی که فهمیدم، وقتی میگن : پایان شب سیه، سپید است... دروغ نیست!
مثل همیشه که در روز تولدم میگم،
من پوست انداختم در سالی که گذشت، اما اینبار باید بگم، من در این سال مردم و آدم دیگه ای متولد شدم ...
تغییر کردم!
و این شیرین ترین تغییر عمرم، در شروع قرن جدید زندگیم بود!
امسال،
برای من رهآورد چندین ساال، تلخی و سیاهی بود!
سال 1401 فقط برای من یک رنگ داشت، اون هم سفيد!
الهی
هزاران بار شکرت!
شکرت که سراسر نور و امیدی...
سراسر رحمت و فضلی!
برکت توئی، و خیر از آن توست!
که بنده ای چون من، لایق اینهمه کرامت نیست...
پروردگار من؛ در سال پیش رو ازت
برای خودم،
زندگیم و همسرم، برای آیند مون
چیزی جز سلامتی خیر و برکت و عشق روز افزون، نمیخوام!
که عشق تویی و
برکت و خیر توئی!
پس به امید تو، سال جدید رو شروع میکنیم،
الهی به امید خودت 💚


3428

سوپرایز چهارم!

بااین که چندین ماهه سرم شلوغ بوده و کلاس در مسجد نداشتیم،

اما شاگردای مسجد، روز تولدم رو یادشون بود وامروز برام تولد گرفتن...

عکس همه ی کادوهارو اگر فرصت شد، در یک پست میذارم!

طفلکیا دوبرابر کیک حاضری هزینه کردن و برام کیک پختن.. 😂

روز قشنگی بود... 

 


3427

ساعت 00:00
تولدم مبارک... 🎈


3426

مادرشوهرم به ما میگه : مارکوپولوها ...! 

ما پشت ماشینمون همیشه بساط سفر به راهه 

البته برای مائی که هفت روز هفته رو 8روزش، قم هستیم، دیگه سفر حساب نمیشه 😅

پ.ن

2تا چایی ریختم و بعد یه کتاب از توی ماشین پیدا کردم و مشغول شدم باهاش تااقای خونه از نونوایی برگرده... 

تا به خودم اومدم دیدم چایی تبدیل به اب یخ شده و من محو کتابم! 

جای شما خالی 


3425

سرخی تو، بود ز من 

زردی من بود ز تو... 

#چهارشنبه_سوری 

پ. ن 

البته همونطور که مشاهده می‌کنید آبجی خانم و علی آقا همه ی مغزها، علی الخصوص بادوم هارو گلچین کردن تا من برسم به عکاسی... 😒

خانوادگی بادوم دوست دارن بزرگواران 🙄

پ. ن دوم 

همون شبی که آبجی خانم اوقاتش تلخ بود از من... که نرفتم دکور خونه ش رو انجام بدم ! 😢 

و هرچقدر گفتم بابا سرم شلوغه این روزا و من هزار جا درحال بدوبدو ام، قبول نکرد... 😏 

۱ ۲ ۳ . . . ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ . . . ۱۷ ۱۸ ۱۹