سه شنبه ۷ شهریور ۰۲
سه شنبه ۳۱ مرداد ۰۲
قضیه ازین قراره که بنده و آقای خونه م، در درست کردن چیپس هم به خودکفایی رسیدیم 💪😋
باورکنید از چیپس های حاضری هم خوشمزه تر شد!
با تشکر از سرخ کن عزیزدلم، که در این 5،6سال، من رو همراهی کرد وبالاخره رفت جزو دستگاه های عصای دستم!

شنبه ۲۸ مرداد ۰۲
نه اینکه آسمون اینجا، فرقی داشته باشه با آسمون خونه خودمون...
نه اینکه برکت این خونه، فرقی داشته باشه با خونه خودمون...
نه اینکه صاحبای این خونه، فرق داشته باشن با من و آقای خونمون...
نقل این حرفا نیست!
نقل صفای این خونه ست، که اگر همه چیزش هم شبیه همهی خونه های معمولی دنیا باشه، اما صفاش یه چیز دیگست...
#خانه_پدری
دیشب که مهمونی م تموم شد، با مهمون ها (مامان بابا هامون) اومدم خونشون، چون امروز کار داشتم توی شهر...
و البته یه مهمونی دیگه در پیش دارم😉
و امروز یه استراحت کوچیک میکنم انشاالله فردا و پس فردا دوباره میگ میگ وار به مهمونی میپردازم
عکس هم بی ربط به متن،
به تعبیر چالش قدیمی، '' اینساید مای بگ'' (آنچه در کیف خود دارید)

چهارشنبه ۲۵ مرداد ۰۲
هروز صبح که میخواد بره سرکار، اول درخت انجیر و میگرده تا ببینه انجیر داده یا نه
حتی شده چندتا دونه میچینه و میاره برای من!
من هیچوقت انجیر خور نبودم، اما مگه میشه چشم بست روی میوه ای که با عشق چیده میشه؟
#همسرم❤️

چهارشنبه ۲۵ مرداد ۰۲
باید همه چیز زود جمع بشه چون اخر هفته ام مهمونی دارم.
خیلی خسته ام...
سه شنبه ۲۴ مرداد ۰۲
نام اثر مهمانی :
امشب دوتا از دوستامون خونمون بودن، و تصور کنید
من با اونهمه قرتی بازی م توی این خونه چجوری مهمونی گرفتم!
بعد از شام گفتم فقط از آشپزخونه فاصله بگیرید من ببینم چخبره😅
حالا بااینکه شام شیرازی گرفته بودیم و من تقریبا از لحاظ پخت و پز راحت بودم...
پ. ن
باید عکس هارو زوم کنید تا عمق فاجعه رونمایی بشه 😂
قبل از وقوع حادثه... 😊

و بعد... 😒




