شنبه ۲۶ آذر ۰۱
خبر جدید،
من دیروز یاد گرفتم و برای اولین بار بهترین ماست دنیارو درست کردم...! 🤭
قراره دیگه ماست نخریم 😉😎
پ. ن
چرا به من ایمان نمیارید؟ 🤪
هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت!
خبر جدید،
من دیروز یاد گرفتم و برای اولین بار بهترین ماست دنیارو درست کردم...! 🤭
قراره دیگه ماست نخریم 😉😎
پ. ن
چرا به من ایمان نمیارید؟ 🤪
از دیروز هر یکساعت یبار، به آقای خونه میگم:
وجدانا بگو ویلن منو کجا گذاشتی؟ 😡
قول میدم هیچ سازی باهاش نزنم، دستمم بهش نخوره، اون همه زندگی منه بی رحم ☹️
همین که زدی و شکستیش و من هیچی بهت نگفتم، یعنی برای خیلی عزیزی، نترس، کاریش ندارم😡
و خیلی ریلکس میگه:
نگران نباش، دست من نیست که اگرم باشه جاش امنِ😒
نزدیک تر از رگم
چجوری بت بگم؟
نمیدونی مگه؟
دق میکنم، اگه
دورت کنن ازم...
پ. ن
#عالی👌🏻
'' محمد لطفی، رگ''
آقا حجت، درس اول، یادبگیر، که چجوری ساز رو تو دستت بگیری...
پ. ن اول
به وقت روز جمعه ای که، حجت گیتار گرفته بود و از من خواست تا بهش یاد بدم!
پ. ن دوم
این عکس برای وبلاگ گرفته شد و نحوه صحیح دست گرفتن ساز گیتار، این شکلی نیست!
پ. ن سوم
لوکیشن، خونه خواهر...
شبا که میریم دور دور صدای ضبط ماشینو یکم (چون من مخالف صدای بلند ضبط و تلویزیون و هرجیز دیگه ای هستم!) زیاد میکنیم
و آهنگایی که هرجفتمون دوستش داریم و بلند بلند باصدای ضبط برای هم میخونیم! 🤭
گاهی هم آقای خونه حواسش پرت میشه و روی دست اتدازهای گرام پرواز میکنیم...
امروز بابا ماشین برده نمایندگی برای تست 1000 تا، امیدوارم دست انداز های نازنین ماشین رو به باد نداده باشن 🥴
فیلم ترسناک ببینیم اونم با چایی 😜
و همراهی خروپف های آقای خونه که مثلا قرار بود سانس سینمای خونهمون رو باهم باشیم
اما طبق معمول از ثانیه اول فیلم خودشو زد به خواب و بعدم خوابش برد!
این فیلم ازون فیلمهاست که 4ستون بدنتون رو میلرزونه😈
و منه سِرتِق نشستم و دارم تنهایی نگاه میکنم و لذت میبرم!! 🤭
پ. ن
دنیا از جایی که ولو شده ام!
خونه ما برای سانس سینما، نور پردازی متفاوت و مخصوص خودش رو داره😉
که ترس فیلمو هزار برابر میکنه!
جاتون خالی
آبجی خانم، به فکر پوست منه و هرازگاهی برام هدیه ازین قرطی بازیا میفرسته!! 🤭
چون میدونه من اهل این نیستم که پول زیادی برای لوازم آرایشی بدم، هربار میگه:
الان جوونیو
بدون آرایش هرجا بری و فکرکنی حالاحالاها این زیبایی برات میمونه...
چون صورتت داره کلاژن تولید میکنه، به فکر پیری باش که دوروز دیگه پژمرده میشی و دیگه حسرت روزای خوشگلیتو میخوری...
تا دیر نشده بجنب! حداقل وقتی برات چیزی میگیرم استفاده شون کن 😒
و ازین حرفا!
اما درحال حاضر زندگیم، شرایط این ول خرجی هارو نداره! مگر اینکه آبجی خانم همت کنه و هرماه برام از این پکیج های مخصوص بفرسته 🤭
دیشبم این تونر و با پد مخصوص صورت رو برام گرفته بود، جدا از کیفیتش، من عاشق بو و اون گلای رز ی شدم که توشه 😍
داشتم روی تخته سیاه یه متنی رو مناسب با کافه کتاب مون مینوشتم منتهی نمیدونستم چی باید بنویسم،
بخاطر همین هی پاک میکردم
آقای خونه ام نگاه میکرد و پوزخند میزد!!
گچ و تخته سیاهو دادم بهش و گفتم:
بنویس، کافه کتاب...
با ذوق ازم گرفت و نوشت، زیر چشمی نگاهم کرد و گفت:
تخته پاک کنو بده یه تیکه ش خراب شد😕
بهش دادم و دوباره نوشت و دوباره پاک کرد و این روند تا نیم ساعت ادامه داشت..!!
مرده بودم از خنده!!
با قیافه ای که داشت منفجر میشد از خنده خیلی جدی نگاهش کردم🤨
و دیدم لباشو به حالت بغض الکی کج کرده و خودشو لوس کرد و بعدم گفت:
یکی مثل تو خطش خوبه یکی ام مثل من قیافه ش، همه آدما 6دنگ نیستن که... ☹️🤪
بلند بلند میخندیدم، خودشم خنده اش گرفته بود از حرفاش!!🤭
بعدم بغلم کرد و قلقلکم میداد و من خنده م بند نمیومد و اون با حرص گفت:
تویه لعنتی همه چیزززت خوبه اخه، مگه میشه آدمی شبیه تو باشه نفس من؟