توئیت های من 🐥

هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت! ‌‌‌


3258

2روزه خانه پدری طبق معمول، لنگر انداختیم...


راستی، امروز من با پرشیای صفر آبجی خانم هم رانندگی کردم و حالشو بردم! 🤭
ماشینی که بقول بابا کارهرکسی نیست بردنش! 😎


من همه ی ماشین های اطرافیان رو تست کردم:

( ام وی ام، 2مدل پرشیا، پراید، پژو405، ساینا، کوئیک، رانا، ...)

انشاالله در آینده خواهم گفت کدوم ماشین از همه بهتره...


3257

بنشین لحظه ای

رو در روی من 

چایم را با عطرت هم بزن... ☕

پ. ن

کافه کتاب خونه سبز ما 🤭


3260

این حلقه پر نگین،

قشنگترین کادویی بود که من توی ماه عسلمون از آقای خونه کادو گرفتم، 

یاد یه اتفاق خیلی تلخ رو برام زنده میکنه اما،

من دوستش دارم، چون خیلی زیباست، خیلی بیشتر از چیزی که توی عکس نشون میده... 

گمش کرده بودم، مدت ها پیش، و فقط حسرتش به دلم مونده بود،

اما دیشب وقتی لباسای زمستونی رو آوردم از جیب پالتوم پیداش کردم، پالتو چرمی که سالها نپوشیده بودمش...

مدام فکر میکردم که من کی و کجا این حلقه رو توی جیب این لباس جا گذاشتم؟

حالا پیدا شده و دیگه خیالم راحته! 

 


3256

هفته های گذشته و هفته آینده رو هفته دندان و دندان پزشکی نامگذاری میکنم چون یک ساعت خواب راحت برمن حرام شده از شدت درد دندون...
خدایا
بذار من دوروز استراحت داشته باشم لاقل، منم آدمم 😒


3255

لباس مشکی هامونو اتو میزدم که یدفعه به زبونم اومد و گفتم:
میدونستی من عاشق فاطمیه ام؟ دوست دارم همیشه توی خونه م، مراسم فاطمیه بگیرم...
با ذوق گفت:
خب بگیر خانومم
بعد چشمامو بستم و دستامو توی هم، گره کردم، سرمو گرفتم رو به اسمون و گفتم:
خدایا، نیت میکنم، خونه دار که شدیم، هرسال، توی خونه م مراسم فاطمیه برپا کنم...
اینجا مینویسم تایادم بمونه 😉
پ. ن
گاهی وقتا، نذر، به زبون آدم میاد، و تو ته دلت روشن میشه!


3253

بی تو آوار شدم
از همه بیزار شدم
تو نیستی و من تاب ندارم!

اخرش باخت دلم
باهمه چی ساخت دلم
تو دنیای خودم بی تو اسیرم
 


3252

بااین همه خستگی، باز کله سحر از خواب بیدار شدم!
و تازه انرژی مضاعفی در خودم ذخیره دارم برای جابجایی و تغییرات خونه و البته تمیزکاری...
واقعا من نوبرم دیگه!
بگیر بخواب لامصب!!! 😒


3251

بلاخره بعد از 48ساعت کار تقریبا مداوم، رخت خواب های حاج خانوم آماده شد!

یعنی چنان درد زانو و کمری گرفتم که مادربگرید!!!
خدایا
من تا صبح زنده میمونم از شدت درد؟

پ. ن

بابا اخر کار گفت:

باباجون انشاءالله دست به چرخِی‌گِت (همان چرخ خیاطی، با لهجه اصیل بخوانید😜) بزنی طلا بباره برات، دستت درد نکنه اوستا...

پ. ن دوم 

بابای من توی شهر به گوله نمک، معروفه! 😎

یکوقت تعريف از خود نباشه... 😜 


3250

نهضت همچنان ادامه دارد، مراحل اخر کار... 😒


3249

بدون همیشه و هنوز
یه دردی از تو با منه...