چهارشنبه ۲۳ آذر ۰۱
درد دندون قبل از درست شدن به کنار، درد دندون بعد از درست شدنش یه معضله جدیده!!
#ونگ_ونگ_میکنه!
وقتی از دندون درد حرف میزنیم در واقع از چه حرف میزنیم؟ 😑
هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت!
درد دندون قبل از درست شدن به کنار، درد دندون بعد از درست شدنش یه معضله جدیده!!
#ونگ_ونگ_میکنه!
وقتی از دندون درد حرف میزنیم در واقع از چه حرف میزنیم؟ 😑
کیه که میگه دندون خرابو باید کند و انداخت دور!؟
یه روایت دیگه ای هم هست که میگه:
برو عین ادم دندون پزشکی و درستش کن تا چندماه اینهمه درد رو تحمل نکنی...
و یه روایت دیگه ام هست میگه :
اگر همسر حسودی دارید، در هیچ زمینه ای قدمی برندارید، چون مجبورید برای همه چیز دوبله خرج کنید، حتی اگر دستتون در اون ماه خالیه... 😒!
پ. ن
دندون خراب درست شد اما تا اطلاع ثانوی باید سماق بمکیم و خودمونو جمع و جور کنیم و از خیلی از خرج هامون بزنیم،
تا جبران خرج دندون هامون بشه...!
البته اگر هزینه های هنگفت کرایه خونه و ماشین اجازه بده 🥴
از هنرستان بغل خونمون صدای دعای عهد میاد...
میدونی یاد چی افتادم؟
خیلی سال پیش، خیلیییی!
وقتی حسابی کوچیک بودم، مثلا 10،11 ساله...
فهمیدم که هرکسی اگر 40روز دعای امام زمان رو بخونه، میشه سرباز امام زمان!
40روز سحر، ساعت 5صبح، از خواب بیدار شدم و هروز این دعارو خوندم!
یادمه اونروزا مدام به این فکرمیکردم که الان یعنی من سرباز امام زمان شدم؟ 😍
هرکسی ام میدیدم بهش میگفتم که چیکار کردم و حالا سرباز امام زمانم🤭
نمیدونم، شاید همونجا بوده که خدا سرنوشتمو تغییر داده و یکی از سربازای گمنام امامش رو نصیبم کرده...
چندین متر روفرشی جهیزیه م، اونم با بهترین جنس جاجیم، امروز سوخت!!!
دلم میخواد تمام دنیا قدر چند دقیقه برگرده عقب و منه حواس پرت، این روفرشی نازنینم رو وقتی خشک شد از روی بخاری بردارم ☹️
اَااه... اعصابم خورد شد!
فقط کافیه، یه آدم (حالا هرکی!!) جلوی من قلیون بکشه، یا نه، حتی بشنوم که اهل قلیون و این جور برنامه هاست...
اونوقت تا ابد خودشو از چشم من انداخته!
اونوقت زنگ زدن برم وساطت کنم و جلوی یه دعوایی رو بگیرم که اصلا دلیل اصلیش، قلیون کشیدن مرد خونست!
تنها کاری که کردم این بود که به اون زن گفتم :
پاشو جمع کن بریم خونه ما تا آدم بشه این شوهرت!
جمع کنید که بساط مذخرفتونو، معتادین گرام...
والا😒
شوخی ندارم من که با خط قرمزهام!
دیروز که گفتم کافه کتاب، منظورم این جا بود 😉
البته، باید متن تخته سیاهمونم به جای قهوه خانه (کافه بار) به کافه کتاب تغییر بدیم که حسابی دکورمون تکمیل بشه...
من اگر یه خونه بزرگتر داشتم و یکم دست و بالم باز تر بود، رستوران و کافه که سهله، یه خونه رو تبدیل به یه شهر میکردم!
میدونید که، از چون منی، این کارها، برمیاد🤪
چطور شد این کنج دنج ما؟
همه سریالا شده این موضوع :
دونفر توی گذشته همو دوست داشتن،
اما حالا به هردلیلی به هم نرسیدن و الان در آینده، سرنوشت اونارو مقابل هم قرار داده...
عجب!
سریال چرت وطنی ببینیم
قرص برای دندون درد بخوریم
و بعد از حرص، تخمه بشکنیم...
چرا دلم چایی میخواد الان که ساعت
از نیمه شبم گذشته 🥴