سه شنبه ۲۸ آذر ۰۲
امروز خواستم کدبانو گری رو به حداقل حداکثر (!!!) برسونم 😅...
پس،
#پیتظا بظن🤪
هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت!
امشب مهمون دارم، خانواده همسرم، و صبح که چشم باز کردم تصمیم گرفتم براشون کیک درست کنم.
کلا روزایی که بوی کیک توی خونه بپیچه اون روز روز منه... 😉
مراحل رو با من همراه باشید :
گاهی اوقات هم، ممکنه آشپزخونه م همین قدر شلوغ پلوغ باشه و من حال و حوصله جمع کردن نداشته باشم!
همیشه که قرار نیست خونه برق بزنه و هرکسی بیاد تو خونه بگه :
عجب! خونه زندگی این حاج آقا،
با همه ی حاج آقا هایی که تابحال توی این روستا اومدن زمین تااسمون فرقشه!
و من از چهره ی تک تک شون، با سلیقه بودنم رو میخونم حتی قبل از اینکه به زبون بیارن...
اما هیچ کدوم از اینا دلیل بر این نیست که من اینجا حالم خوب باشه،
هنوزم منتظرم دوره ی این روزام سر بیاد!
هرچه سریع تر...
خانم ها آقایان سلام...
این پادکست جعبه است که می شنوید، و من نویسنده و تهیه کننده این برنامه، منصور ضابطیان هستم!
.
.
.
این صدا برای بار چندم در گوشم میپیچه، وقتی که دارم کمد لباسارو مرتب میکنم!
چون بلندگو های سینما رو اطراف خونه چیدم، صدا همونجور که دوست دارم داره به گوشم میرسه، درست مثل صدای آرومی که در شهر کتاب و کافه به گوش میرسه.
البته این پادکست درباره شجریانه و من کلا ازین خاندان بیزارم... 🥴
فیلم سینمایی جنایی '' هفت'' با بازی '' برد پیت'' محصول سال 1995 (سال تولدم 😉) میبینم...
خیلی خوبه👌🏼
دستاتو میگیرم نرو
من بی تو ميميرم نرو...
تنها میشم بی تو، نرو
عاشق تر از این شو، نرو...
پ. ن
پاییز خونه ما
همینقدر قشنگ...
پ. ن دوم
متن بالا تیکه ای از آهنگ آخرین قسمت سریال مرگ تدریجی رویاست!
پ. ن سوم
در حال چمدون بستنم در حالی که دیشب دوباره تب و لرز کردم و مریض شدم!!