پنجشنبه ۴ خرداد ۰۲
مدتیه، نه تنها حوصله ی خودم، بلکه حوصله هیچ بنی بشر دیگه ای رو هم ندارم!
بسته پیشنهادی ویژه تون چیه؟
هَــر چِــه هَـسْـت، اَزْ بَـرِکَــت خُـــداسْــت!
مدتیه، نه تنها حوصله ی خودم، بلکه حوصله هیچ بنی بشر دیگه ای رو هم ندارم!
بسته پیشنهادی ویژه تون چیه؟
میگم :
دقت کردی وقتی کلی کار دارم و همه جا شلوغ پلوغ شده، من کنار شومینه، بالای چهارپایه نشستم و با فراغ بال لابلای کتاب هام با خودم مشغولم!؟
میگه : مهناز یعنی همین دیگه، اگر جز این باشی من تعجب میکنم...
میزان افرادی که روز دختر رو بهم تبریک گفتن از کسایی که روز زن رو بهم تبریک گفتن، بیشتر بود!! 😅
و جالبه من هنوزم که هنوزه، بعد 6سال، هدیه پاگشایی عروس میگیرم از اقوام!!
این زندگی سورئال رو دوست دارم
مرسی واقعا 😂
هیچوقت اولین راه، آخرین راه نیست!
دیشب طی یک جلسه بین من و خانواده همسر، بلاخره آنها بر من پیروز شده و حرفشان را به کرسی نشاندن.
و تصمیم نهایی بر این شد:
'' شما در منزل استیجاری خود باقی مانده و از خانه باصفای روستا به عنوان تفریحی برای اخر هفته بهره خواهید برد!''
هرچند که دیگر حنای پدرشوهر برایم رنگی ندارد اما باز هم حرفش رو قبول کردم!
بااین اوصاف که میدانم این ماجرای خانه تفریحی برای من دردسری بیش نیست، چون هنوز نرفته، مادرشوهر رخت خواب برای خودش پهن کرده... 🥴
به هرحال،
شر این موضوع که هفته ها بود یقه ام را سفت همچون دَوالپا(موجودی همانند بختک) چسبیده بود، از بیخ سینه ام برداشته شد و من دیشب بلاخره یک خواب راحت داشتم!
ای خدا...
من چه گناهی کردم به درگاهت!
هروز چندین نفر باخبر میشن از رفتن ما و هزارو یک حرف و نصیحت بارم میکنن که:
تو مگه دختر دهات نشین هستی؟
تو لیاقتت زندگی بین گاو و گوسفنده؟
شوهرت اگر دختر دهاتی میخواست چرا اومد سراغ تو!؟؟؟
خدایا...
خودت کمکم کن ازین مصیبت جدید!